شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

پسرم شایان

چرخ و فلک

امروز سه تایی رفتیم پارک.تو از دور چرخ و فلک رو دیدی و همش به اون اشاره میکردی.تا حالا سوار نشده بودی،ولی وقتی ازت میپرسیدم دوست داری سوار شی؟باسرت اشاره میکردی بله. اینم عکسهای نازت توی پارک: اینجا سوار چرخ وفلکی.قربون اون چشات برم که تعجب کرده! ...
26 خرداد 1391

واکسن 1 سالگی

شایان جونم از روز تولدت تا 2روز قبل مریض بودی.به همین خاطر واکسنتو نزدیم. امروزبا 13 روز تاخیر واکسنتو زدیم.واکسنMMR که به دستت زدن. وتو هم کلی گریه کردی. الهی مامان بمیره که تو اذیت شدی. وقتی گریه میکردی بهت گفتم برم خانومه رو بزنم؟تو باسرت میگفتی آره. دو سه دقیقه گریه کردی وبعد آروم شدی. خدارو شکر این واکسن تب کردن نداشت. فقط گفتن امکان داره دون دون قرمز دربیاری. شایان جونم،فعلأ تا 6 ماه از واکسن زدن راحتی. ...
24 خرداد 1391

هنرهای شایان جون تا یک سالگی

خوشگل مامان الان تقریبأ یک ماهی میشه که میتونی بدون کمک وایستی.ولی هنوز راه نمیری.اوایل سریع میفتادی ولی الان میتونی 2الی 3 دقیقه بدون کمک وایستی. لبه مبل و میز رو میگیری وراه میری.هر چند دقیقه یکبار هم مبل و میز باید از دستت کتک بخورن.(بادستت اشاره میکنی که اینا منو زدن!وقی میپرسیم اوفت کردن؟باسرت میگی بله!ما هم میزنیمشون.وتو از این کار لذت میبری چاخان مامان).   رقاص مامان؛ چند روزه خیلی دوست داری برقصی.وایمیستی وشروع میکنی به دست زدن.بعد هم اشاره میکنی که برات آهنگ بزاریم و دست بزنیم تا برقصی.     کلماتی که میتونی بگی: بابا:تقریبأ1ماهی میشه که میتونی بابا رو صدا بزنی.بابا کلی ذو...
16 خرداد 1391

روز پدر

شایان من، امروز روز پدره.من از طرف تو به باباجون و بابا تبریک میگم. باباجون و بابای مهربونم روزتون مبارک. همسر عزیزم؛ باور کن خیلی فکر کردم که یک جمله زیبا به مناسبت این روز بهت بگم،ولی الان تمام جملات را فراموش کرده ام،به جز یک جمله ساده ولی از ته دل: دوست دارم ...
15 خرداد 1391

مسافرت شمال

عزیزم فردای تولدت رفتیم بابلسر.چون تو زیاد حال نداشتی،مامانی راضی نبودبریم،ولی چون باباخیلی اصرار کرد رفتیم.جمعه شب رسیدیم اونجا.تو اسهال و تب داشتی. منو بابا خیلی نگرانت بودیم.تا شنبه بعد از ظهر از خونه درنیومدیم تاتو بهتر شی.غروبش یه سر رفتیم میستان. تقریبآ 1درجه تب داشتی.اصلآ بهمون خوش نمیگذشت.به همین خاطر تصمیم گرفتیم یکشنبه صبح برگردیم تهران. وقتی اومدیم تهران رفتیم دکتر و گفت یه مریضی ویروسیه. خوشگل مامان، ببخشید این سری وقت نکردم زیاد ازت عکس بگیرم.چون از بغلم پایین نمیومدی. شایان و پیشی: دوچرخه سواری کیف میده؟ آبشار-جاده هراز: ...
14 خرداد 1391

تولد بهترینم

امروز 11خردادسال 91،اولین سال تولدته. عزیز مامان امروز 1 ساله شدی. مبارک باشه زندگی مامان. امیدوارم 120 ساله شی. خاطرات روز تولد گلم: امروز صبح وقتی از خواب بلند شدی یه کم بدنت داغ بود.به خاطر همین واکسن 1سالگیتو نزدیم. انگار داری مریض میشی،چون اصلا حوصله نداری.الهی مامان قربونت بره. بعد از ظهر با کمک خاله هات اتاق رو درست کردیم.البته مهمونامون فقط خونواده باباجون بود. بعد از درست کردن اتاق من و تو و بابایی رفتیم آرایشگاه تا موهاتو درست کنه. ولی ازاونجایی که اصلا حوصله نداشتی،اجازه ندادی تا موهاتو فشن کنه. فقط موهاتو اطو کشید. بعدش هم رفتیم آتلیه. تا گذاشتیمت زمین تا عکستو بگیره شروع کردی به...
11 خرداد 1391

تولد

سلام خوشگل من امروز یه روز خیلی خوبه اگه گفتی؟ تولدته آره پارسال همین موقع بود که به دنیا اومدی و زندگی ما رو شیرین تر کردی تولدت مبارک گلم ایشالله ۱۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ساله شی سالم و سرحال و شاد دوست دارم خاله میترا ...
11 خرداد 1391

کفش سوت سوتی

عزیز دل مامان امروز رفتیم برات یه کفش سوت سوتی خریدیم(البته هنوز راه نمیری). وقتی کفشو پات کردیم خیلی خوشت اومده بود.بابا زیر بغلتو میگرفت وتو هم راه میرفتی.وقتی صدای سوتش درمیومد کلی ذوق میکردی. ...
10 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم شایان می باشد